to knock under

to nɑk ʌndəɹ


فارسی

1 عمومی:: اقراربزمین‌خوردگی‌كردن‌، ازپاد، تسلیم‌ شدن‌، تن‌دردادن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code